آهسته حساب را ورق میزدی و ....
اوراق کتاب را ورق میزدی و ....
از شیوه ی خواندنت خوشم آمد چون
در واقع شباب را ورق میزدی و ....
( سید علیرضا رئیسی گرگانی )
آهسته حساب را ورق میزدی و ....
اوراق کتاب را ورق میزدی و ....
از شیوه ی خواندنت خوشم آمد چون
در واقع شباب را ورق میزدی و ....
( سید علیرضا رئیسی گرگانی )
هم اکنون آیه ی تحریم هستم
هیجــــانی که نه تصمیم هستم
در آغــــوشم بیا ای پاره آتش
دو پا دارم دو تا هم قرض کردم
خـودم را آدمی چون فرض کردم
پلنــگ وحشی و تـرس از دریدن
بـود عیــن حقیقت عــرض کردم
(سید علیرضا رئیسی گرگانی)
تکثیــر نکــــن مـــرا
کـــرامت دارم
در بین همه
سَـــــرَم
درایت دارم
فرقست میان هوش مصنوعی و من
هر چند
که با کپی
شباهت دارم
(سید علیرضا رئیسی گرگانی)
در قامت سر دبیر بر میگردی
توفنده و بی نظیر بر میگردی
تمکین نکنی اوامـــــر والی را
مالیده کمی خمـیر بر میگردی
(سید علیرضا رئیسی گرگانی)
چشمانت
وقتی قهر میکند
آن شب
یلدا میشود
با یک قوری
از جوشانده تشویش ها
و شکلاتی تلخ
تا صبح....
یکبار
از دمکرده آفتابت
در استکان دلم بریز
کجا
درخت میوه خودش را میخورد
(سید علیرضا رئیسی گرگانی)
چه میشد تاکسی دربست بودم
مسافر میشدی من مست بودم
به دامـن میگرفتم دامنت را--
اگر با شوفرش همدست بودم
( سید علیرضا رئیسی گرگانی)
از اندامـش همـــه طاغوت میریخت
زچشــمانش جــــدا یاقـوت میریخت
شـــــدم محـــــو تمـاشــــــای فرایند
زمانی کز لبــش شـــاتوت میـریخت
(سید علیرضا رئیسی گرگانی)
کیش ِ
عینک دودیتم
ماتم کن
تا
ذهنت را نخواندم.
(سید علیرضا رئیسی گرگانی)
تعداد صفحات : 6
: بازدید کننده گرامی :
1 - استفاده از مطالب با قید منبع بلامانع است
2 - نقاط ضعــف را بیـان تا با نظرات ارزشمندتان
بتوانم پیشرفتی در کارم داشــته باشم.
"متشکرم"