پیر پیرم شباب می بینم...
تا به رویم خضاب می بینم
بسکه دیدم بدی دغلکاری
ساده را پیچ و تاب می بینم
از حـــلاوه نمانده بر لب : تا
حَنظلـــی را ثواب می بینم
کژخــیالی جفنگ انسان ها
مشــتمل در چکاب می بینم
دور سلـطان مثال شـیرینی
آدمــــــی را ذُباب مـی بینم
سبزوقرمز،سفیدوصد رنگی
راکعــــــانی زَباب می بینم
عشق و ایثارو آدمی هشیار
کُلُّهم توی خـواب می بینم
تا ســـتم یا بدی نکو باشد
منقبت را عقاب می بینم
دیده بی سو ، سفید شد مویم
چهره ام بهر قاب می بینم
بوی رحمان مشام من پر کرد
بودنم را عذاب می بینم
در جهان چون نبایدم مَأوا
لاجَرَم در تراب می بینم
روی قبرم بیا دعایم کن
از خدا استجاب می بینم
********************
** ذباب =(ذ ُ) مگس
زباب = (زَ) موش کر
(سید علیرضا رئیسی گرگانی)